جدول جو
جدول جو

معنی مرتعش شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مرتعش شدن
فرویدن
تصویری از مرتعش شدن
تصویر مرتعش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مرتعش شدن
به ارتعاش درآمدن، لرزان شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتفع شدن
تصویر مرتفع شدن
برافراشته شدن، بلند ساخته شدن، از میان رفتن برافراشته شدن: (بهرام گور) بر سریر مملکت استقرار یافت و رایت دولت او مرتفع شد، بلند بنا شدن، برطرف شدن رفع شدن: اکنون نگرانی او مرتفع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتعش کردن
تصویر مرتعش کردن
فرونیدن
فرهنگ لغت هوشیار
زمود پذیرفتن زمود گرفتن نقش پذیر شدن نقش گرفتن: ... تا طرق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه خرد او منقش گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتاض شدن
تصویر مرتاض شدن
ریاضت کشیدن مرتاض گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سامان یافتن منظم شدن نظم و ترتیب یافتن: تا بر هز طرفی مردان کاردیده تجربت یافته مرتب شوند
فرهنگ لغت هوشیار
از دین بر گشتن دینگردان شدن دین گرداندن از دین حقیقی عصر بازگشتن، دین اسلام را ترک کردن: عبدالله بن سعد بن ابی سرح که مرتدشد
فرهنگ لغت هوشیار
شعله ورشدن، برافروختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آماده شدن، مهیا گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برطرف شدن، رفع شدن، رفع و رجوع شدن، فیصله یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بهره مندشدن، برخوردار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
يقترف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
Commit, Perpetrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
commettre, perpétrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
begaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
kutenda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
cometer, perpetrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
begehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
popełnić, popełniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
совершать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
ارتکاب کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
กระทำ , ก่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
לבצע , לבצע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
cometer, perpetrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
犯す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
범하다 , 저지르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
melakukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
скоювати , вчиняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
करना , अपराध करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
commettere, perpetrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
অপরাধ করা , অপরাধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی